مجله قهرمان

من تنها بودن را دوست دارم | نشانه های فرد تنها

آیا لذت بردن از تنهایی سالم است؟ مهم نیست که چند دوست پیدا کرده اید یا چقدر با خانواده کنار می آیید، شما فقط یکی از آن دسته از افرادی هستید که ترجیح می دهند تنها باشند.

 

آیا این طبیعی است که بخواهیم تنها باشیم؟

به کسی که از تنهایی لذت می برد چه می گویید؟

کلمه “درونگرا” به ذهن خطور می کند، اما حتی درونگراهای کلاسیک نیز به اندازه دیگران هوس شرکت خوب دارند. آنها فقط ترجیح می دهند که آن را با یک زمان ضروری تنها متعادل کنند.

و در افراد درونگرا، زمان های تنهایی طولانی تر و مکرر تر است. و تا حد زیادی به دلیل مواد شیمیایی مهم، دوپامین و استیل کولین است ، همانطور که دکتر مارتین اولسن لین در کتاب خود، مزیت درونگرا توضیح داد.

برخی از افراد ترجیح می‌دهند بیشتر، اگر نه همه، تنها باشند. اگر شما یکی از این افراد هستید، دلایلی که در این پست توضیح داده شده ممکن است آشنا به نظر برسد.

بنابراین ممکن است تاکتیک های تنهای ذکر شده در زیر:

 

 

17 دلیل که چرا شرکت خود را بیشتر دوست دارید

نه همه دلایل ترجیح دادن به تنهایی منفی هستند و نه همه آنها مثبت.

اما اگر با کلمه « غیراجتماعی » راحت هستید و هیچ مشکلی در تمایل به تنها بودن نمی‌بینید، به احتمال زیاد حداقل به برخی از دلایل زیر مرتبط خواهید بود:

 

1. شما خود را یک درونگرا «افراطی» می‌دانید.

شاید این چیزی است که شما به آن افتخار می کنید. یا شاید این فقط چیزی است که شما در مورد خودتان پذیرفته اید. فقط همینی که هستی و تغییر آن به نظر ارزش زحمت ندارد.

ممکن است هنوز بپرسید: “چرا من تنها بودن را دوست دارم؟” زیرا بیشتر افرادی که می شناسید تمایل کمتری به زندگی انفرادی دارند.

شاید سعی کنید آن را به هم بزنید و مدتی را صرف معاشرت کنید. اما خیلی زود، شما مضطرب هستید که دوباره تنها شوید. چرا با آن مبارزه کنید؟

 

2. سطح انرژی شما پایین است.

شاید با تعاملات اجتماعی سریعتر از بسیاری از افراد دیگر تخلیه شوید. همچنین ممکن است به دلیل سلامت ضعیف یا بیماری مزمن با ذخایر کم انرژی کار کنید.

شما نمی دانید افراد برون گرا انرژی خود را از کجا تامین می کنند. برای شما تمام نشدنی به نظر می رسد و نمی دانید که تحت تأثیر قرار بگیرید یا واقعاً از آن آزرده شوید.

شما انرژی – ذهنی، عاطفی یا فیزیکی – برای مقابله با مسائل دیگران را ندارید.

وسایل خودت شما را خسته می کند.

 

3. دوست دارید کارهای خودتان را انجام دهید (بیشتر اوقات).

به نظر می رسد هر وقت کاری را با دیگران انجام می دهید، در نهایت مجبور می شوید هر کاری را که دیگری می خواهد انجام دهید.

به سازش گاه و بیگاه اهمیتی نمی دهید، اما تنها زمانی که می توانید کاری را که می خواهید انجام دهید، زمانی است که تنها هستید. وقتی با دیگران هستید، انرژی یا اراده ای برای بحث کردن برای کاری که ترجیح می دهید انجام دهید را ندارید.

شما ترجیح می دهید فقط خود را بهانه بگیرید و کار خود را انجام دهید. و متوجه می‌شوید که وقتی این کار را انجام می‌دهید، آن زمانی است که احساس خوشبختی می‌کنید.


پیشنهادی: تفاوت بین درونگرا و برونگرا چیست: 8 تفاوت کلیدی که باید بدانید


 

4. موقعیت های اجتماعی را بیشتر استرس زا می بینید تا پاداش.

همانطور که به شما گفته شد گذراندن وقت با دوستان و خانواده چقدر لذت بخش است، شما می بینید که خیلی زودتر از هر کس دیگری آماده ترک آن هستید.

حتی اگر افرادی را که با آنها معاشرت می کنید دوست دارید، نیاز شدیدی به دور شدن و شارژ مجدد و همچنین پردازش آنچه شنیده اید احساس می کنید.

و آرامش و سکوت آن زمان تنهایی بیشتر از زمانی که برای معاشرت گذرانده اید، لذت بخش تر است.

شما در نهایت هم زمان و هم فضا برای فکر کردن و تمرکز روی آنچه برایتان مهم است دارید.

 

5. آرامش و سکوت را ترجیح می دهید.

علاوه بر این، ممکن است واقعاً به آن نیاز داشته باشید. شما به راحتی غرق می شوید و به زمان تنهایی نیاز دارید تا ذهن خود را شلوغ کنید و از فشار خارج شوید. شما نیاز به سکوت دارید شما به آرامش نیاز دارید.

بودن در کنار مردم پر سر و صدا است، حتی وقتی کسی صحبت نمی کند. و گاهی اوقات (مخصوصاً زمانی که انرژی شما کم است)، بیش از آن چیزی است که می توانید تحمل کنید.

بنابراین، هر زمان که ممکن است، ترجیح می‌دهید زمانی را به تنهایی بگذرانید، به خصوص اگر کار شما شامل بودن و کار با افراد دیگر باشد. برای بهبودی به زمان تنهایی نیاز دارید.

 

6. بهترین کار خود را به تنهایی انجام می دهید.

طبق قوانین خود، ترجیح می دهید به روش خود کار کنید و به برنامه خود پایبند باشید.

افراد دیگر تمایل دارند قوانین و سبک کار خود را با خود بیاورند. و انطباق با این تفاوت ها باعث کند شدن روند کار شما می شود.

کارها را به تنهایی کارآمدتر انجام می دهید. شخصی نیست. یا شاید گاهی اوقات اینطور باشد، اما بیشتر شما تنها کار کردن را بهترین راه برای انجام کارها می‌دانید.

شما بازیکن تیم نیستید. و شما با آن مشکلی ندارید.

 

7. شما در حال تجربه فرسودگی اجتماعی هستید.

شما زمان زیادی را صرف انجام دادن و گفتن حرف درست برای حمایت از دیگران کرده‌اید، اما به نظر می‌رسد که اغلب اوقات تلاش‌های شما فقط اوضاع را بدتر می‌کند.

شما احساس مسئولیت می کنید که به افرادی که به آنها اهمیت می دهید کمک کنید تا احساس بهتری داشته باشند. اما شما نمی توانید کاری کنید که آنها چیزی احساس کنند.

شما نمی توانید درد آنها را برطرف کنید یا تمرکز آنها را به چیزی امیدوارکننده تر یا سازنده تر تغییر دهید – یا حداقل واقعی.

و شما احساس خستگی و غیرضروری می کنید. شما فکر می کنید شاید اگر فقط خودتان را حفظ کنید وضعیت همه بهتر بود. بنابراین، شما تصمیم می گیرید که این کار را انجام دهید.

 

8. تحمل نمایش را ندارید.

وقتی بیرون از خلوت و امنیت خانه خود هستید به اندازه کافی درام می شنوید و ترجیح می دهید در اوقات فراغت خود از آن اجتناب کنید.

شما نمی خواهید شایعات بشنوید یا به صحبت های کسی که از زندگی خود و افراد موجود در آنها شکایت می کند گوش دهید.

خسته کننده است. استفاده های بهتری از زمان و توجه خود دارید. درام دیگران کار آنهاست. این هیچ ربطی به شما ندارد.

و شما با آن خوب هستید. هر چه زمان کمتری را در کنار افراد دیگر بگذرانید، کمتر در معرض نمایش های هیجانی قرار می گیرید و احتمال اینکه چیزهای غیر حساسی بگویید کمتر می شود.

این یک برد-برد است.

 

9. شما از حرف زدن بیزارید.

تصور شما از جهنم این است که در یک اتاق بزرگ پر از مردم گیر کرده اید، همه آنها می خواهند نوبت خود را با شما صحبت کنند.

شما در هیچ کدام از اینها نکته ای نمی بینید. شما نمی توانید به یک رابطه معنادار فکر کنید که با مبادله پیش پا افتاده ها شروع شود. یا شاید شما فقط فراموش کرده اید. در هر صورت، شما ترجیح می دهید تا حد امکان از آن اجتناب کنید.

شما مکالمات واقعی با افراد معتبر خواهید داشت – یا اصلاً.

 

10. شما از نظر عاطفی مستقل هستید.

برای اینکه احساس خوبی نسبت به خود داشته باشید نیازی به علاقه، توجه یا تایید دیگران ندارید.

شما خود را همانگونه که هستید دوست دارید. شما شرکت خودتان را دوست دارید و نیازی به اضافه کردن به آن نمی بینید. این به این معنی نیست که شما به طور کلی از دیگران متنفر هستید . اما شما عجله ای ندارید که با دیگران بنشینید تا تنها نمانید.

شما به احتمال زیاد برعکس عمل می کنید زیرا ارزش تنهایی را برای سلامت عاطفی و رفاه خود می دانید. چرا فقط برای جلب رضایت دیگران آن را به خطر می اندازیم؟


پیشنهادی: 13 ویژگی دوست داشتنی شخصی با شخصیت گرم


 

11. احساس می کنید بار عاطفی دیگران را سنگین می کنید.

شما تمام شده اید که سعی کنید اسفنج عاطفی دیگران باشید. شما سعی کرده اید به افراد زندگی خود کمک کنید تا احساس بهتری نسبت به خود یا زندگی خود داشته باشند، اما فایده ای نداشت.

و از درون احساس می کنید که مصرف شده و کوچک شده اید. به هر حال شما بار عاطفی خود را دارید که باید با آن کنار بیایید. و در حالی که ممکن است به راحتی با دیگران همدردی کنید، بار آنها را برای آنها به دوش نخواهید کشید.

همانطور که هست، برای بهبودی از تلاش های بیهوده خود به یک استراحت نیاز دارید.

 

12. شما به یک زندگی اجتماعی مینیمال راضی هستید.

برای اعضای خانواده، دوستان و آشنایان اجتماعی‌تر شما منطقی نیست، اما وقتی سعی نکنید اجتماعی‌تر از آنچه هستید باشید، خوشحال می‌شوید.

شما با معاشرت به اندازه کمتری که می توانید از آن دور شوید کاملاً خوب هستید. شاید نتوانید همیشه از آن اجتناب کنید، اما تمام تلاش خود را می کنید تا زمان تنهایی خود را به حداکثر برسانید و تعاملات اجتماعی خود را به حداقل برسانید.

شما نقطه شیرین خود را پیدا کرده اید و قصد دارید در آنجا بمانید.

 

13. فکر می کنید بیشتر مردم ارزش شناختن ندارند.

بله از طرف دیگر، شما ممکن است خود را ارزش این را نداشته باشید که با آن آشنا شوید. و اخراج از دیگران راحت‌تر از به خطر انداختن یادآوری‌های دردناک مکرر است که نشان می‌دهد شما در معاشرت یا حفظ روابط عالی نیستید.

برای مدتی، ممکن است با انزوایی که این به همراه دارد مشکلی نداشته باشید. اگر حتی اندکی دلتان برای شرکت خوب تنگ شده باشد، این توافق را با خودتان زیر سوال خواهید برد.

زیرا همه مردم در هسته خود ارزش شناخت دارند. و این شامل شما می شود.

 

14. در اطراف افراد دیگر احساس اضطراب می کنید.

وقتی تنها هستید می توانید استاد ذن باشید. اما وقتی افراد دیگر در اطراف هستند، بدن شما به شما خیانت می کند و تمام علائم اضطراب اجتماعی را نشان می دهید.

و دلیل قانع‌کننده‌ای نمی‌بینید که خودتان را درگیر هیچ یک از این موارد کنید. شاید گاهی اوقات لازم باشد و بتوانید بدون آسیب دائمی از آن عبور کنید. اما در بیشتر موارد، شما ترجیح می دهید از آنچه باعث چنین ناراحتی می شود اجتناب کنید.

 

15. از نزدیک شدن به مردم بیزارید.

شما فضای شخصی خود را دوست دارید، اما این عمیق تر می شود. شما نمی خواهید ریسک ایجاد یک وابستگی عاطفی با کسی را بپذیرید.

زیرا اگر این کار را انجام دهید، انتظاراتی وجود خواهد داشت. و شما کاملاً انتظار دارید که یا قادر به ملاقات آنها نباشید یا تمایلی به ملاقات آنها ندارید.

فقط نگه داشتن مردم در فاصله ایمن بسیار آسان تر است. هیچ کس نباید وقتی شما را بهتر می شناسد ناامید شود. هیچ کس دلیلی ندارد که تحت فشار شرکت یا نگرانی های شما باشد. وقتی تنها هستید، وضعیت شما و دنیا بهتر است.

 

16. مردم اغلب به سرعت با شما گرم نمی شوند.

دلایل بی شماری وجود دارد که چرا دیگران ممکن است با شما گرم نشوند. شاید شما در جامعه‌ای زندگی می‌کنید که از ارزش‌هایی حمایت می‌کند که به آن‌ها اعتقاد ندارید. یا شاید کارهایی برای انجام دادن روی خودتان دارید و کاملاً آماده هدایت روابط نیستید.

در هر صورت، شما در یک الگوی انفرادی افتاده اید و فرض می کنید دیگران نمی خواهند شما را بشناسند. بنابراین، برای محافظت از احساسات خود، دیوارهای بزرگی ایجاد می کنید و اجازه نمی دهید افراد وارد شوند.

گاهی اوقات خوب است که روی خودتان کار کنید و به درون خود عقب نشینی کنید. با این حال، ناخواسته تبدیل شدن به یک گوشه نشین از ترس، می تواند به سلامت روان شما آسیب برساند.

 

17. اهداف معنوی شما انفرادی است.

آیا مسیر شما یک مسیر معنوی است؟ آیا هدف شما کاوش در اعماق هستی است؟ اگر چنین است، ممکن است بخواهید زندگی رهبانی داشته باشید و راه برخی از رواقیون و گوشه نشینان را دنبال کنید.

افرادی که در این دسته قرار می گیرند معمولاً به مسیر زندگی خود فکر می کنند. به‌طور قابل‌توجه، افرادی که عهد می‌بندند تنها زندگی کنند و به ماهیت و ماهیت هستی فکر کنند، معمولاً چند بار در سال به جوامع مربوطه خود می‌پیوندند تا تجارب خود را به دست آورند و به اشتراک بگذارند.

 

آیا خوب است که بخواهید برای همیشه تنها باشید؟

مشکل درونگرایی شما نیست. درونگراها به اندازه هر فرد دیگری قادر به ایجاد روابط رضایت بخش هستند.

ترس چیزی است که شما را در خارج از جامعه نگه می دارد. اگر واقعاً از شرکت خود لذت می برید، باید بتوانید از شرکت دیگران لذت ببرید.

شما نمی توانید خود را دوست داشته باشید اگر همه انسان های دیگر را تحقیر کنید.

و همانطور که ممکن است از شرکت خود لذت ببرید، یک زندگی خوب شامل جامعه ای (هر چند کوچک) از افرادی است که به یکدیگر اهمیت می دهند و مایلند برای عشق ورزیدن و ادامه یادگیری مقداری آرامش را قربانی کنند .

شما به اندازه هر کسی لیاقت (و نیاز دارید) آن را دارید.

 

چه زمانی گذراندن زمان زیادی به تنهایی ناسالم است؟

تنها بودن هیچ اشکالی ندارد. بسیاری از مردم بدون گذراندن زمان زیادی با دیگران زندگی پرباری دارند. اما سلول انفرادی طولانی مدت و خودخواسته اغلب ناسالم می شود. در چه مرحله ای همه چیز مشکل ساز می شود؟

 

آیا تنهایی را دوست داری؟

اکنون که 17 دلیل رایج برای ترجیح زندگی انفرادی را می دانید، کدام یک از آنها برای شما متمایز بود؟ کدام یک کمی “اضافی” به نظر می رسید؟

شما بدتان نمی آید که بگویید «من عاشق تنهایی هستم»، اما شاید خطی وجود داشته باشد که از آن عبور نکنید.

شما چند انسان مورد علاقه دارید با هم کنار می آیی و شما نمی خواهید آنها را از دست بدهید. حتی برای شما، برخی چیزها ارزش این را دارند که از منطقه راحتی خود خارج شوید.

 

خروج از نسخه موبایل